دخترك خنده كنان گفت كه چیست
راز این حلقه زر
راز این حلقه كه انگشت مرا
این چنین تنگ گرفته است به بر
راز این حلقه كه در چهره او
اینهمه تابش و رخشندگی است
مرد حیران شد و گفت
حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است
همه گفتند : مبارك باشد
دخترك گفت : دریغا كه مرا
باز در معنی آن شك باشد
سالها رفت و شبی
زنی افسرده نظر كرد بر آن حلقه زر
دید در نقش فروزنده او
روزهایی كه به امید وفای شوهر
به هدر رفته هدر
زن پریشان شد و نالید كه وای
وای این حلقه كه در چهره او
باز هم تابش و رخشندگی است
حلقه بردگی و بندگی است
 
 


 


نظرات شما عزیزان:

nafas
ساعت18:14---18 مهر 1391
سلام عزیزم خسته نباشی

مثل همیشه نوشتهات زیباست موفق باشی

باییییییییییییییییپاسخ:مرسی عزیزم


ali
ساعت22:17---13 شهريور 1391
سلام...
جووووووووون... چ لبی می گیرن از هم....

منم عکس لب گرفتن دارم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






 

نوشته شده توسط زهرا در چهار شنبه 29 تير 1391برچسب:,

ساعت 11:24 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابت